نمایشنامه داستان یک زن اشراف زاده روس و خانواده اش است که به علت
قرض رو به ورشکستگی هستند و باغ آلبالوی خاطره انگیزشان در گرو بانک
است و چون خانواده غیر از قرض عایداتی ندارد، قرار است در موعد معینی
باغ و ملکشان حراج شود. در عین حال این خانواده هیچ کاری برای نجات
خود و جلوگیری از فروش باغ انجام نمیدهند و در پایان باغ آلبالو به
یک دهقانزاده تازه به ثروت رسیده فروخته میشود و خانواده رانوسکی باغ
را ترک میکنند در حالیکه صدای تبری که درختهای باغ را قطع میکند
شنیده میشود.